شاهین بر آفتاب

150,000 تومان

(سرگذشت‌نامۀ آموزگار بسیجی شهید، غلام‌علی پیچک)
کتاب «شاهین بر آفتاب» یکی از آثار برجسته در حوزه ادبیات دفاع مقدس ایران است و به‌طور دقیق و مستند، زندگی این فرمانده دلاور را روایت می‌کند. در این اثر با بهره‌گیری از مصاحبه‌ها، خاطرات هم‌رزمان، دوستان و خانواده شهید پیچک، تصویری واقعی از زندگی او ارائه می‌دهد. نویسنده با نثری جذاب و صمیمی به ابعاد نظامی و فعالیت‌های جنگی و همچنین به جنبه‌های اخلاقی و معنوی شخصیت این شهید می‌پردازد. این کتاب به زبان عربی هم ترجمه شده است.
شهید پیچک در سال 1338 در تهران متولد شد و پس از ورود به دانشگاه و آشنایی با دانشجویان مسلمان و مبارز، وارد جریان‌های سیاسی شد. شهید پیچک یکی از فرماندهان شجاع و برجسته دوران دفاع مقدس بود که در زمان جنگ تحمیلی نقش مؤثری در سازماندهی نیروها و هدایت عملیات‌ها داشت. وی به‌عنوان یک فرمانده متفکر، جوان و شجاع، تأثیر بسزایی در پیروزی‌های جبهه‌های نبرد داشت و در نهایت در عملیات‌های جنوب کشور به شهادت رسید.

از این استاد ادبیات تاکنون کتاب‌هایی چون: شراره‌‌های خورشید، کوهستان آتش، همپای صاعقه، زمین‌های مسلح، مهتاب خین، ماه تمام، پیغام ماهی‌ها، به قلم سوگند، ماه همراه بچه‌هاست، قلب زمین مال ماست، ضربت متقابل، از الوند تا قراویز، ققنوس فاتح، در هاله‌ای از غبار، رویای آمریکایی، کالک‌های خاکی، گردان نهم، غربت هور، حماسۀ بی‌پایان، حبیب؛ تولدی دیگر، تا آوردگاه الهاله، تک سوار دشت زید، پهلوان گود گرمدشت، راز آن ستاره، قصۀ ما همین بود، معشوق بی‌نشان و.. منتشر شده است.

توضیحات

در برشی از کتاب «شاهین بر آفتاب» می‌خوانیم:

حال و هوای عجیبی بین بچه رزمنده‌ها حاکم شده بود. بعضی‌ها تک‌به‌تک و تعدادی هم چند نفری، در گوشه‌ای جمع شده بودند و نامه و یا وصیت‌نامه می‌نوشتند. چند نفری در حال نماز خواندن بودند. ولی غریب‌تر از همه، حال و هوای پیچک بود. گاهی می‌نشست و نیروها را فقط نگاه می‌کرد، گویی در حال فکر کردن بود. گاهی قرآن به دست می‌گرفت، آیات آن را می‌خواند و گریه می‌کرد. گاهی هم فرازهایی از دعاهای مستحبی را زمزمه می‌کرد. شام را که توزیع کردند، از نیروها خواستیم کمی استراحت کنند تا برای حمله‌ی نیمه‌شب، سرحال باشند. اما چنان شور و ذوقی بین آن‌ها حاکم بود، که کمتر کسی را می‌شد در حال استراحت دید. پیچک بعد از صرف شام، غسل شهادت کرد. بعد تا حوالی ساعت دو نیمه شب؛ که نیروها را برای عزیمت به سمت خط جمع کردیم و نظم و نظام دادیم، کمی هم استراحت کردیم. هر چه به ساعت شروع عملیات نزدیک‌تر می‌شدیم، چهره‌ی پیچک برافروخته‌تر می‌شد. چنان غوغایی در دلش بود، که آثار آن را در صورتش می‌شد به وضوح دید. آماده‌ی حمله که شدیم، دیدم پیچک اورکت کره‌ای من را پوشیده. به او گفتم: چرا اورکت من را پوشیدی؟ گفت: آخر، من اورکت ندارم. گفتم: خب؛ نداشته باش. این که دلیل نمی‌شود اورکت من را بپوشی! گفت: آخر هوا خیلی سرد است. گفتم: برای من هم هوا سرد است. گفت: تو امشب به یگان سوار زرهی مأمور شده‌ای، داخل نفربر زرهی که خیلی سرد نیست، ولی من باید روی قله‌ها بروم و آنجا سردتر است. گفتم: اینطوری اگر شهید بشوی، به جای من دفن‌ات می‌کنند. چون بالای در جیب اورکت، من روی پارچه‌ای نام و نام خانوادگی‌ام را دوخته‌ام. گفت: خب چه بهتر! ناشناس دفن می‌شوم. بعد گفت: شفیعی جان؛ لطفا سر اورکت با من جروبحث نکن. آنجا هوا خیلی سرد است و من هم امشب، چاره‌ای جز پوشیدن اورکت تو ندارم.

کتاب شاهین بر آفتاب؛ گلعلی بابایی

توضیحات تکمیلی
نام کتاب:

شاهین بر آفتاب

نام نویسنده:

گلعلی بابایی

موضوع:

دفاع مقدس/ گلعلی بابایی

قطع:

وزیری

ناشر:

انتشارات 27 بعثت

نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “شاهین بر آفتاب”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *