گردان عاشقان
40,000 تومان
خاطراتی از عملیات الیبیتالمقدس و رزم بیامان رزمندگان گردان مقداد بن اسود لشکر 27 محمد رسول الله(ص)
«گردان عاشقان»؛ اثری است که با دقت و ظرافت، لحظهبهلحظه عملیات بزرگ و استراتژیک الی بیتالمقدس را به تصویر میکشد. این کتاب دفاع مقدس که ترکیبی هنرمندانه از ادبیات و تاریخ است، خواننده را به عمق واقعیات و حس و حال روزهایی میبرد که رزمندگان گردان مقدادبناسود از لشکر 27 محمد رسولالله (ص) با شجاعت و فداکاری در میدان نبرد حضور داشتند. «گردان عاشقان» نه تنها خاطرات ارزشمند از عملیات الی بیتالمقدس و آزادی خرمشهر را به تصویر میکشد، بلکه به روایتگر یکی از درخشانترین فصلهای تاریخ ایران و دفاع مقدس تبدیل شده است. داستان رهایی خرمشهر از چنگال دشمن بعثی، در این کتاب رزم بیامان به شکلی زنده و واقعی ترسیم شده است. اوراق این داستان، در دل آن رزمندگانی که جان خود را وقف بازگرداندن این بندر زیبا به خاک وطن کردند، میدرخشد.
در برشی از کتاب «گردان عاشقان» میخوانیم:
روز حرکت برای مجتبی بکایی، مشکل خانوادگی پیش آمد و قرار شد که سه، چهار روز بعد در سپاه اهواز به ما بپیوندد. سفارش کرد به جای او برادرش مصطفی را با خود ببریم، ولی من که همیشه در مقابل مجتبی تسلیم بودم این بار قبول نکردم. شاید مصلحت خدا اینچنین بود. شب قبل مسعود رضوان، علی جلالی را دیده بود که او نیز مدتها در جبههی گیلانغرب جنگیده بود، مسعود تلفنی با من تماس گرفت و گفت: علی هم میخواهد با ما بیاید. به او گفتم: اگر خدا بخواهد او هم خواهد آمد. به هر حال تا چشم به هم زدیم روز حرکت فرا رسید. در یک روز دلنشین بهاری، به ایستگاه راهآهن تهران رفتیم و سوار قطار شدیم. وقتی داخل کوپه خوب جابجا شدیم نیم ساعت از حرکت قطار گذشته بود. بچهها آمده بودند تا کنار هم باشند. این شوق؛ مثل یک شمیم خوش، داخل کوپه را انباشته بود. حرفها و خندهها، تا چند کوپه آن طرفتر کمانه میکرد. اکبر و مسعود با هم نجوا میکردند. عباس روبهروی ایرج نشسته بود و فرهاد هم از پشت پنجره چشم نمیگرفت. قرار شد که مجتبی بکایی هم تا چند روز دیگر، در اهواز با ما دست بدهد. صدای یکنواخت حرکت چرخهای قطار، بر روی ریلها و عبور مناظری که از پشت شیشههای پنجره سریع پنهان میشدند، هر لحظه فاصله ما را با اهواز کم و کمتر میکرد، شهری که مثل مادری مهربان، آغوش خود را برای فرزندان رزمندهاش باز کرده بود. صدای اکبر قدیانی خوش بود و التهاب درون ما را آرام میکرد. لحظاتی در سکوت گذشت و بعد از آن نوای دلنشین اکبر بود که پیغام لالهها و کوچهها را از کوپه قطار بر سینه دشتها و کوهها میرساند: گلبرگ سرخ لالهها از کوچههای شهر ما بوی شهادت میدهد. تا رسیدن به اهواز بیشتر خاطرات گذشته با ما بود و در بین آن، بارها و بارها همنوایی با زمزمههای دوست داشتنی اکبر سکوت را میشکست.
- کتاب «گردان عاشقان»؛ اصغر آب خضر
| نام کتاب: |
گردان عاشقان |
|---|---|
| موضوع: |
دفاع مقدس/ خاطرات شفاهی |
| نام نویسنده: |
اصغر آب خضر |
| سال انتشار: |
1392 |
| شابک: |
978-600-9372-53-9 |
| قطع: |
رقعی |
| تعداد صفحات: |
134 |
| نوبت چاپ جاری: |
دوم/ پاییز 1392 |

دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.