در برشی از کتاب «قرارگاه عبور» میخوانیم:
به نیروها اعلام شد که پس از اتمام مرخصی، در پادگان قدس باشند. بهخاطر تعداد شهدا و مجروحین، سه گردان را بـه دو گـردان تقلیل دادیم و بعد کسب آمادگیهای لازم، عازم سرپلذهاب کردیم. اما برادر همدانی اجازه نداد با آنها بروم. پرسیدم: «چرا؟» گفت: «شما اینجا بمون. نزدیک عملیات که شد، اونوقت برو!» او خوب میدانست که با شهادت رفقایم، ضربۀ سنگین روحی خوردهام. میخواست بیشتر استراحت کنم. چنـد روز بعـد، بـه دلیلـی رفتـم منطقـه. آقـای ناصـح، فرمانـده وقـت جبهــۀ سـرپلذهـاب، از مـن خواسـت که همـراه او و چند نفر از مسئولان منطقۀ غرب بــه شناسـایی منطقـۀ عملیاتـی برویـم. امـا خیلـی مایـل بـه ایـن کار نبـودم. چـون انجــام شــده، قــرار بگیــرم. یک کار ممکــن بــود غافلگیــر شــوم و در مقابــل از طرفـی، نمـیدانــستم بــرادر ناصــح بــا همــدانی و شـادمانی چـه قرارهایـی
گذاشـته اسـت و تصمیمشـان چیسـت؟ امـا خیلـی اصـرار کـرد و مـن از روی رفاقـت، پذیرفتـم همراهشـان بـروم. در ایـن گشـت، مـا ارتفاعـات مـرزی شـمال جادۀ سرپلذهاب _ قصرشیرین از حد فاصل پاسگاه قلعهسفید به پاسگاه پیروزخـان تـا پاسـگاه هدایـت را شناسـایی کردیـم و برگشـتیم. آنها زمـان عملیـات را بــرای 15 مـرداد ،1361 مقــرر کـرده بودنــد. نیروهـای اســتان کــه از عملیــات رمضــان بازگشــتند، باعــث قــوت قلــب ســتاد منطقــۀ غـرب شـد و آنهابـا اتـکا بــه همیـن نیروهـا، عملیـات را طرحریـزی و پیگیـری کردنـد.
- کتاب قرارگاه عبور؛ محسن صیفیکار
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.