پرواز در جزیره

50,000 تومان

(زندگی‌نامۀ شهید احمد خرمی‌شاد از فرماندهان گردان عمار لشکر 27 محمد رسول‌الله(ص))
این کتاب خاطرات احمد خرمی‌شـاد، ورقی دیگر از رشادت‌ها و غیرتمندی جوانان این مرز و بوم است. جوانانی که با پیشینه‌ای از عشق و ایمان، راهی جبهه‌های حق علیه باطل شدند تا این سرزمین همواره مأمنی برای آرامش و امید باشد.
نویسنده در رابطه با نگارش کتاب آورده است: «بعد از مطالعه مصاحبه‌ها، رعایت توالی زمانی خاطره‌ها و عملیات‌ها، در نهایت، اثر پیش‌رو به نگارش درآمد. آنچه در این تجربه آموختم، درس سخاوتمندی و بزرگ‌مردی انسانی بود که با کلمه‌ها و واژه‌های محدود، نمی‌توان حد و اندازه‌ای برای وجود عزیز و آسمانی‌اش پیدا کرد. خاطرات شهید احمد خرمی‌شاد سرشار از درس و تجربه بود و تمام مدت تدوین اثر، غبطه خوردم به حال آنانی که در هوای این مردبزرگ تنفس کردند و زیستند.»

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

در برشی از کتاب «پرواز در جزیره مجنون» می‌خوانیم:

قبل از عملیات، احمد برای کاری رفت اهواز. محمد شریفی قبل از رفتن بهش گفت: «احمدجان یه زحمتی بکش و برای من یک جفت کتونی بگیر. این پوتین پامو می‌زنه.» احمد هم از اهواز یک آل‌استار برایش خرید. وقتی برگشت پادگان، کتانی را به محمد داد و گفت: «اینم سفارش شما!» محمد آل‌استار را از احمد گرفت و گذاشت داخل ساک. احمد گفت: «تو که گفتی پوتین پاهاتو می‌زنه. پس چرا کتونی‌ها رو گذاشتی توی ساکت!» محمد خندید و گفت: «گذاشتم واسه شب عملیات.» هیئت متوسلین به حضرت زهرای گردان عمار، برنامه‌های خاصی برگزار می‌کرد. تعدادی از نیروهای گردان، داخل یک چادر جمع شده بودند و عزاداری می‌کردند. هوا تاریک بود و صدای سینه‌زنی و روضه شنیده می‌شد. احمد بیرون چادر روی یک تخته سنگ نشسته بود. به روضه گوش می‌داد و گریه می‌کرد. چند روز قبل از عملیات بدر، نیروها از پادگان حمیدیه به جفیر و از آنجا به هورالعظیم و نزدیکی خط مقدم رفتند. منطقه عملیات که مشخص شد، محمد کتانی‌اش را یک گوشه پرت کرد و گفت: «اینا دیگه به دردم نمی‌خوره. جایی که قراره بریم با اینا لیز می‌خورم.» احمد کتانی‌ها را برداشــت و گفت: «خودم می‌پوشمشــون!» محمد گفت: «پس پولشو بده.» احمد خندید و گفت: «مگه تو پولی بهم دادی که حالا پولشو می‌خوای؟!» محمد خندید و پوتین‌هایش را پوشید. 21 اســفند ،63 بعــد از نمــاز جماعــت، نیروهــای گــردان عمــار در ســنگر اجتماعــی جمــع شــده بودنــد و بــا هم حــرف می‌زدند. احمد کنار ابراهیم اصفهانی و محمد شریفی ایستاده بود. بچه‌های تبلیغات، پیشانی‌بندها را بین نیروها توزیع می‌کردند. احمد یک پیشانی‌بند سبز برداشت. به نوشته مشکی روی پارچه نگاه کرد و آن را توی جیبش گذاشت. نیروها تجهیزات‌شان را تحویل گرفته و منتظر بودند. زمین سرد بود و نیروها زیر نور کم‌جان خورشید نشسته بودند.

  • کتاب پرواز در جزیره؛ اعظم پشت‌ مشهدی
توضیحات تکمیلی
نام کتاب:

پرواز در جزیره

نام نویسنده:

اعظم پشت مشهدی

موضوع:

دفاع مقدس/ زندگی‌نامه

سال انتشار:

1399

شابک:

978-622-7812-

قطع:

رقعی

تعداد صفحات:

192

نوبت چاپ جاری:

اول/ 1399

ناشر:

انتشارات 27 بعثت

نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “پرواز در جزیره”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *