هم نفس
45,000 تومان
(سرگذشتنامۀ فرمانده لشکر 27 محمد رسولالله (ص)؛ سردار شهید سعید مهتدیجعفری)
کتاب «همنفس»؛ روایتی مستند و تأثیرگذار از زندگی و حماسههای سردار شهید سعید مهتدیجعفری، فرمانده لشکر 27 محمد رسولالله (ص)، است. کتاب در هفده فصل زندگی شهید از کودکی تا شهادت، همراه با خاطراتی از دوستان و خانواده و همچنین شرح حضور او در عملیاتهای بزرگ و نقش مؤثرش در پیشبرد اهداف جبههها را روایت میکند.
در برشی از کتاب «همنفس» میخوانیم:
آبوهوای لبنان بسیارمطبوع و خوش بود. بیروت حالوهوایی مثل شامل ایران داشت؛ شرجی و مرطوب. زندگی عادی آنها، تازه از لبنان شروع شد؛ در واقع زندگی معمولی، مثل بقیهی مردم. پدر هرشب، به خانه میآمد و بچههایش را میدید. باهم شام میخوردند و دور هم جمع بودند. امین، سوم راهنمایی بود و علی دوم راهنمایی حمید هم تقریبا یک سالش شده بود آنها سال قبل چهقدر انرژی صرف کرده بودند که پسرها در بهترین مدرسههای تهران ثبت نام کنند. حالا با این سفر ماجرا جور دیگری پیش میرفت هزینهی زندگی در بیروت بالا بود اجاره با شارژ ساختمان تا حدود هفتصد دلار میرسید. آنجا مرسوم بود خانوادههایی که مأموریتشان تمام میشد وسایلشان را با قیمتی مناسب به خانوادههای تازه وارد میفروختند. از این جهت لبنانیها ذهنیتشان این بود که امثال کسانی مثل سعید، مخصوصاً، از وسایل دست دوم و کهنه استفاده میکنند و در واقع برای جمع کردن و بردن پول به آنجا آمده اند. همین حرفها باعث میشد آنها مثل بقیه نباشند. تعدادی فرش از ایران با خودشان آورده بودند اما یخچال و گاز و یک دست مبل تختخواب و تعدادی دیگر از وسایل ضروری را آنجا خریدند. آنها تقریبا تمام پولی را که میگرفتند همانجا خرج میکردند. سعید میگفت: «من برای تجارت اینجا نیومدم!» بیروت چند منطقه داشت یک منطقه به نام «جونیه» که مسیحی نشین بود؛ نزدیک صخرهای به نام «روشه». منطقهی دیگر سُنی نشین بودند و منطقهی سوم هم به اسم «ضاحیه» محل زندگی شیعیان بود ضاحیه جزء مناطق کم هزینهتر لبنان بود و خیلی از ایرانیها آنجا زندگی میکردند. دفتر کار بچههای حزبالله هم همان جا بود. خانوادهی آنها تقریبا با کسی در ارتباط نبودند. سعید با ناتور (سرایدار ساختمان) که لبنانی بود ارتباط خوبی داشت و هوایش را داشت. ناتور هم توجه زیادی به بچهها به خصوص حمید نشان میداد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.