من مرد این خانه ام

120,000 تومان

(خاطرات شفاهی زهرا قیداری همسر شهیدحسن نیکوقدم)

کتاب من مرد این خانه‌ام به خاطرات همسر شهید حسن نیکوقدم در دوران جنگ در شهرهای جنگ‌زده فعالیت داشته است. خانم زهرا قیداری کسی که دوران جنگ در بیمارستان ایلام حضورداشت و به صورت نیروی داوطلب به مجروحان رسیدگی می‌کرد و تا آخر عمر در تنهایی روی پای خودش ایستاد.
نویسنده در مقدمۀ کتاب آورده است: مصاحبه که تمام شد شروع کردم به نگارش خاطرات ایشان در قالب «مستند داستانی» و سعی کردم به زبانی بنویسم که روایتی ساده و بی‌ریا باشد تا هم احساس کنند که مثل من ایشان را از نزدیک دیده‌اند و با او هم‌کلام شده‌اند. این نگارش تلاش کوچکی بود در برابر زحمات ایشان و همه عزیزانی که در جنگ از تمام هستی خود مایه گذاشتند.

توضیحات

در بخشی از کتاب «من مرد این خانه‌ام» می‌خوانیم:

من که نمی‌دانستم دقیقا سینه‌پهلو چیست، گفتم: «نمیدونم. امروز یهو حالش بد شد.» دکتر به طرف قفسۀ داروهایی که در اتاقش بود، رفت و چند شیشۀ دارو برداشت و آن‌ها را روی میزش گذاشت و به طرف تورج برگشت. به من گفت: »به شکم بخوابانش.» آمپولی را که آماده کرده بود، تزریق کرد با اینکه تورج بی‌حال بود، اما با تزریق آمپول، احساس درد شدیدی کرد و گریه‌اش اوج گرفت. دکتر سفارشات لازم را تندتند گفت و من هم گوش کردم تا به مادر بگویم. داروها را در کیفم گذاشتم و از مطب بیرون آمدیم. توی کوچه تورج آرام‌آرام راه می‌آمد. من هم پابه‌پایش می‌آمدم. به خانه که رسیدیم، مادر هم‌چنان داشت لباس‌ها را آب می‌کشید. هنوز دست‌های تورج توی دستم بود که روی زمین نشست و دستش توی دستم کش آمد. مادر گفت: «تورج چرا اونجا نشستی؟ پاشو برو جات بخواب. الان میام بهت غذا میدم.» تورج با بی‎حالی و زبان کودکانه‌اش گفت: «نیتونم.» گفتم: «تورج پاشو. چرا نمی‌تونی؟!» گفت: «نیتونم، پا ندالم.» مادر لباسی را که توی حوض آب می‌کشید همان‌جا رها کرد و آمد طرف تورج. گفت: «یعنی چی پا ندارم؟! ایناها پا داری. پاشو راه برو ببینم.» باز تورج گفت: «نیتونم. پا ندالم.» اینبار بعد از گفتن این جمله بی‌هوش شد و روی زمین افتاد. از فردای آن روز زندگی جدیدی برای تورج شروع شد. هر روز از یک دکتر به دکتر دیگر می‌رفتیم و از یک بیمارستان به بیمارستان دیگر . تمام دکترها بعد از آزمایشات و معاینه تورج که دوهفته‌ای طول کشید به این جواب رسیدند که او در اثر ویروس به فلجی سخت دچار شده. فلجی که عالوه بر پاها تمام بدنش را تحت‌تأثیر قرار داده. ویروس مغز، تکلم، غذاخوردن، گوارش، دفع و در نهایت اندام‌های حرکتی‌اش را فلج خواهد کرد. می‌گفتند همان آمپول پنی‌سیلینی که دکتر درمانگاه زده بود، ویروس فلج را فعال کرده است.

توضیحات تکمیلی
نام کتاب:

من مرد این خانه‌ام

نام نویسنده:

مسیح عطایی

موضوع:

دفاع مقدس/ رمان

سال انتشار:

1402

شابک:

978-622-7812-74-9

قطع:

رقعی

تعداد صفحات:

232

نوبت چاپ جاری:

اول/ زمستان 1402

ناشر:

انتشارات 27 بعثت

نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “من مرد این خانه ام”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *