ماجرای امروز
100,000 تومان
(ماجراهای حماسه و شهادت شهدای مدافع امنیت)
ماجرای امروز؛ با محوریت ماجراهای حماسه و شهادت شهدای مدافع امنیت، یکی از آثار مهمی است که در عرصه ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در ایران منتشر شده است. این کتاب که بهویژه در پی حوادث و بحرانهای اجتماعی سال 1401 به نگارش درآمد، در حقیقت به جمعآوری و ثبت گفتگوهای خبری درباره شهدای امنیت پرداخته است. در این اثر، نویسنده با هدف حفظ و انتقال یاد و خاطره شهدا و خانوادههای آنان، روایتی از زندگی، حماسهها و فداکاریهای شهدای مدافع امنیت به دست داده است. این اثر بهعنوان یک پروژه فرهنگی از سوی انتشارات 27 بعثت به چاپ رسید و در حقیقت برآمده از ویژهبرنامهای به همین نام است که در جریان بحرانهای اجتماعی ایران در سال 1401، از شبکه افق پخش شد. این ویژهبرنامه، محلی برای گفتوگو با خانوادههای شهدای مدافع امنیت بود، شهدایی که در طول سالهای 1388 تا 1401 جان خود را فدای امنیت کشور کردهاند. بهویژه این کتاب، با توجه به وضعیت خاص جامعه و کشمکشهای سیاسی و اجتماعی آن سالها، تلاش کرده تا صدای خانوادههای شهدا را به گوش جامعه برساند و یاد این عزیزان را برای همیشه حفظ کند. یکی از ویژگیهای بارز این کتاب، تأکید بر ثبت گفتگوهایی است که برای برخی از شهدای امنیت تا پیش از این هیچگونه نوشتهای دربارهشان منتشر نشده بود. درواقع، برخی از این شهدا در اقصینقاط کشور مظلومانه جان باختند و حتی در جریان مرگ آنها هیچگونه توجه رسانهای بهشکل گسترده صورت نگرفت. این کتاب، با تبدیل این گفتگوها به متنی مکتوب، بهنوعی یک یادگار از آن شهدا و خانوادههایشان ایجاد کرد. کتاب «ماجرای امروز» در واقع دو جلد دارد. جلد اول آن در اواخر سال 1401 به چاپ رسید و شامل یادنامه هشت شهید مدافع امنیت است که در این یادنامهها، هر شهید بهطور جداگانه معرفی شده و داستان زندگی و شهادت او در قالب مصاحبههای انجامشده با خانوادههایشان بیان شده است. در جلد اول، داستان زندگی شهدای بزرگی همچون شهید محمدحسین حدادیان، شهید پرویز کرمپور، شهید عباس خالقی، شهید حسین اجاقی زنوز، شهید سیدعلیرضا ستاری، شهید حسین غلامکبیری، شهید حسین تقیپور و شهید روحالله عجمیان بهتفصیل آمده است.
در برشی از کتاب «ماجرای امروز» میخوانیم:
من سر کار بودم. علی، برادرم تماس گرفت و گفت: «شهر شلوغ شده. سرویس برا برگشت داری؟» گفتم: «بله. شرکت برامون سرویس میگیره. نگران نباش.» تلفن را قطع کردم و رفتم سر کارم. هنوز یک ساعت مانده بود که ساعت کاریام تمام شود، دوباره برادرم زنگ زد. گفت: «مرخصی بگیر و بیا بریم. من پشت درم.» گفتم: «یه ساعت مونده کارم تموم بشه.» گفت: «باشه. بیا بریم. روحالله توی اغتشاشات زخمی شده.» دیگر نفهمیدم چطور مرخصی گرفتم و بیرون آمدم. داخل ماشین که نشستم، گفتم: «روحالله زخمی شده؟ زندهست؟» گفت: «نه. تموم کرده.» زبانم بند آمد. حالم بد بود. سرم گیج میرفت. دیگر نتوانستم حتی یک کلمه حرف بزنم. وقتی به خانه رسیدیم، دیدم خانهمان شلوغ است و همه جمع شدهاند و گریه میکنند. همانجا از حال رفتم. اوضاع و احوالمان خوب نبود. خانهمان همیشه پر از جمعیتی بود که میآمدند تسلیت بگویند. پنجشنبۀ بعد از شهادت روحالله، خانهمان پر از مهمان بود. چند نفر داشتند توی گوشیشان فیلم شهادت روحالله را میدیدند. نمیدانستند من پشتسرشان نشستهام. دقت کردم و دیدم که دستهایش باز است و افتاده کف خیابان. کسی اطرافش نبود. دلم به درد آمد، حالم بد شد. نتوانستم بقیۀ فیلم را ببینم؛ اما بعد، رفتم داخل اتاق خودم و در گوشی جستوجو کردم و دوسه بار فیلم را دیدم. نبودنم باعث نگرانی اطرافیان شده بود و دنبال من گشته بودند. توی اتاق نشسته بودم و اشک میریختم. آمدند گوشی را از من گرفتند و گفتند چرا نگاه کردی؟ مدام نفرین میکردم و میگفتم: «چرا با برادر من اینطور رفتار میکنن؟ الهی دستشون بشکنه! الهی پاشون بشکنه که دارن اینطور لگدش میزنن! چقدر اینا بیرحمن! اینا از داعش بدترن. اینا از کجا اومدن؟!» فریاد میزدم و اینها را میگفتم. چند دقیقهای طول کشید تا آرام شدم. من را از اتاق بیرون آوردند. میگفتند ناراحت نباش. گفتم: «ناراحت نیستم. حضرت زینب روز عاشورا شونزده برادر و برادرزاده داشته که همه رو جلوی چشمش شهید کردن و سر بریدن. وقتی ایشون صبر کرده، ما هم صبر میکنیم؛ ولی نمیتونیم گریه نکنیم.» تمام صحنههای شهادت روحالله از جلوی چشمم رد میشد. بلندبلند، همۀ صحنهها را تکرار میکردم و اشک میریختم. تمام خانه به ناله درآمده بود. همه گریه میکردند.
- کتاب ماجرای امروز؛ به قلم سمیه عظیمی ستوده
نام کتاب: |
ماجرای امروز |
---|---|
نام نویسنده: |
سمیه عظیمی ستوده |
موضوع: |
مدافع امنیت |
سال انتشار: |
1402 |
شابک: |
978-622-7812- |
قطع: |
رقعی |
تعداد صفحات: |
138 |
نوبت چاپ جاری: |
اول |
ناشر: |
انتشارات 27 بعثت |
دانیال –
کتاب بسیار عالی بود و بسیار به دل نشست ، و قلم راوی بسیار عالی بود و در خواندن ادامه کتاب انگیزه مضاعف بود منتظر جلد دوم هستم
admin –
ممنونم از نظر خوبتون.
admin –
سپاس از نظر خوبتان.