در برشی از کتاب «قلب زمین مال ماست» میخوانیم:
شب عملیات معاون تیپ سلمان هم همراه نیروهای خطشکن به جلو میآمد. با این حال سر ستون گردان ما، خود برادر یارینسب فرمانده گردان حرکت میکرد. وقتی به جاده رسیدیم، یارینسب به آن نفراتی که روی جادۀ شنی بودند، دســتور داد وارد کانال بشوند. بچهها بالافاصله دستور او را اجرا کردند. همراه آنها گروهانهای 1و2 هم وارد کانالها شدند. در آنجا به دلیل شدت درگیریها گروهان ما تقریبا از هم پاشیده شــد. با این حال نفرات باقی ماندۀ گروهان، به اتفاق برادر امینی؛ مسؤول گروهانمان وارد کانال شدند. اکثــر برادرهایی کــه وارد این کانال شــده بودند، دیگر نتوانســتند از آنجا بیرون بیایند. لبۀ دیوارههای این كانالها شــیببندی داشــت و بــالای آنها به ســطح زمین نمیرســید؛ چرا که در آنجــا حفرههایی درســت کرده بودند تا در تیررس قــرار نگیرند، ولی از آنجا که آتش ســبک و ســنگین دشــمن خیلی زیاد بود، بچهها مجبور شدند وارد کانال شــوند. اصولا این کانالها طوری ساخته شده بودند که بیرون آمدن از آنها به هیــچ وجه امــکان پذیــر نبود، چــون آتــش بیوقفۀ تیربارهــا کاملا روی آنها اجراء میشــد. عنصــر اعزامی اطلاعات_ عملیات به گروهان 3 از برادر اصفهانی؛ معاون گروهان ما خواست، تعدادی از بچههای آر.پی.جیزن را بفرســتد تا آتش دوشکای دشــمن را خامــوش کننــد. از آنجــا کــه معــاون اول گروهــان حســب شرح وظایفی که به عهده داشت نباید گروهان را رها و وارد درگیری مستقیم با دشمن میشد، به آن عنصر اطلاعات _عملیات گفت: اگر من بروم؛ این بچهها تنها میمانند و کســی نیســت بــه آنها نظم و نســق بدهد، شما خودت با آر.پی.جیزنهای ما بــرو و این کار را انجــام بده!
- کتاب قلب زمین مال ماست؛ گلعلی بابایی
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.