در برشی از کتاب «شقایقی در باد» میخوانیم:
«وقتی داریم از گروه حرف میزنیم یعنی کیها؟»
«جبهه النصره؟!»
«داعش؟»
«تحریر الشام!»
«تحریر الشــام همون النصرهســت دیگه، تازگیها اســم خودشــون رو عوض کردن که کارهایی که کردن معلوم نشه!»
نیروهــای نوجــوان همــه زدنــد زیــر خنــده! قدیــر درحالیکــه میخندید گفت: «احسنت مرحبا!»
حیدر از دور به قدیر و نوجوانهای مسیحی سوری نگاه میکرد. منتظر بود تا کلاس آموزشاش تمام شــود. شــنیده بود از زمانی که قدیر پایش به ســوریه باز شده، در کنار فعالیتهای مستشاری، آموزش نوجوانان سوری را هم به عهده گرفته بود. با پنج شــاگرد مسیحی شــروع کرد و حالا بیشــتر از 40 نفر کلاسش جمعیت داشت. خندهها که تمام شد قدیر ادامه داد: «همونطور که میدونین گروههای تروریستی مختلفی توی سوریه حضور دارن که مهمترینشون جبهه النصره که این اواخر نامش رو به هیئه تحریرالشام تغییر داده. دو گروه جیش البادیه و الملاحم هستند که در جنوب ادلب میجنگن. حزب الترکستانی الاسلامی از گروههای تروریستی وابسته به القاعدهست. کی میدونه این گروه از کجا اومدن؟»
کوچکتریــن عضــو کلاس دستش را بــالا کــرد و گفــت: «اجــازه؟!… از اســتان شینجیانگ در شمال غرب چین.»
قدیر با لبخند نگاهش کرد و گفت: «آفرین، این رو از کجا فهمیدی!»
-«این گروه یه شبکۀ تلگرامی داره که بیانیهها و فعالیتهای خودش رو از طریق فضای مجازی پخش میکنــه!..
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.