شب بی قراری من
120,000 تومان
(زندگینامۀ شهید مدافع حرم، احمد گودرزی)
کتاب «شب بی قراری من»؛ تلاش دارد تا با روایتی مستند و واقعگرایانه، ابعاد گوناگون زندگی شهید مدافع حرم، احمد گودرزی را به تصویر بکشد. این کتاب در ۱۱ فصل، به بررسی زوایای مختلف زندگی احمد گودرزی میپردازد. یکی از ویژگیهای برجسته این کتاب، تاکید بر جنبههای انسانی و عاطفی شهید گودرزی و روابط او با اطرافیان است. نویسنده تلاش کرده است تا با پرهیز از هرگونه اغراق و بزرگنمایی، تصویری واقعی از زندگی این شهید در روزهای سخت نبرد ارائه دهد.
شهید احمد گودرزی، متولد سال ۱۳۵۷ در بروجرد، از اعضای فعال لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) بود. با آغاز بحران سوریه و ظهور گروههای تروریستی، او به عنوان مدافع حرم، با شجاعت و ازخودگذشتگی در دفاع از حریم اهل بیت (ع) شرکت کرد و سرانجام در ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ در حلب به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
در برشی از کتاب «شب بی قراری من» میخوانیم:
وقت ظهر حاجقاسم نزدیک باغ زیتون میآید. پیراهن و شلوار مشکی پوشیده است و کلاه آفتابی دارد. نیروها دور حاجقاسم جمع میشوند. از دیدن فرمانده ارشد مقاومت ذوق کردهاند. باورشان نمیشد درست جایی که گلولههای توپ و خمپاره به سرشان میبارد، حاجقاسم را ببینند. حاجقاسم بچهها را در آغوش میگیرد و صورتشان را میبوسد. نقشه روی زمین باز میشود. حاجقاسم، حاجحسین اسداللهی و فرماندهان دیگر دور نقشه را میگیرند. حرف از بچههای صابرین است که دور خوردهاند و زیر فشار شدید جبهه النصره هستند. همه نگراناند و حاجقاسم بیشتر، برای همین موتور میخواهد که خودش جلو برود. دوروبریها نمیگذارند و به حالت التماس میگویند: امید بچهها به شماست. اگه شما طوریتون بشه، روحیۀ بچهها از دست میره. لحظاتی بعد، ماشین حاجقاسم به عقب برمیگردد. بچههای پیشقراول با موتور چهارچرخ میروند جلو . احمد و سلمان فتاحی و چند نفر دیگر هم از یال کنده میشوند و ستونکش حرکت میکنند. صدای آرام احمد به سلمان میرسد. سلمان حواست باشه الکی خودت رو در معرض گلوله قرار ندی، تو تجربهت بیشتره. باید حواست به بچهها باشه. نزدیک یک ساعت پیاده میروند. در همین گیرودار بین احمد و سلمان و نیروهای جلویی فاصلهای چندمتری میافتد. دشمن وسط ستون را میبیند و با توپ 23 به سمتشان شلیک میکند. آنقدر گلوله نزدیکشان میخورد که زمینگیرشان میکند. لحظهای متوقف میشوند و بعد با سرعت میدوند. از سه طرف بهسمتشان شلیک اوج میگیرد. ارتفاع و فاصله باعث میشود نتوانند ارتباط بگیرند. بیسیم میزنند، ولی جوابی نمیشنوند. ارتباط با یکی از ردهها قطع میشود. آتش تیر است که میبارد. اتفاقی که نباید بیفتد، افتاده. مسلحین در حال محاصره کردنشان هستند. دیر بجنبند دست دشمن اسیر شدهاند. احمد از جا بلند میشود و نیمخیز میرود روی ارتفاع. میرود روی رأسالخط. دشمن از چپ و راست در حال دوره کردن نیروهاست. به بچهها میگوید: «سریع پخش بشید بچهها… اینا دارن از چپ و راست میان.. اینا یه تاکتیکی دارن اول زمینگیرت میکنن و بعد میان دورهت میکنن.» بچهها توی همۀ جناحها مستقر میشوند و درگیری اوج میگیرد.
- کتاب شب بی قراری من؛ شیرین زارعپور
نام کتاب: |
شب بی قراری من |
---|---|
نام نویسنده: |
شیرین زارعپور |
موضوع: |
مدافعان حرم |
سال انتشار: |
1402 |
شابک: |
978-622-7812-39-8 |
قطع: |
رقعی |
تعداد صفحات: |
198 |
نوبت چاپ جاری: |
اول |
ناشر |
انتشارات 27 بعثت |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.