سایه ناتمام

130,000 تومان

(زندگی‌نامۀ شهید فرشید فرشته‌صنیعی)
کتاب سایۀ ناتمام؛ روایتی از زندگی و سرگذشت شهید فرشید فرشته‌صنیعی است. روایــت یک جوان که بعد از سی و چند سال گمنامی و غربت، خودخواسته ما را دعوت به تماشای زندگی پرفرازونشیبش کرده اســت. راوی این کتاب برادر دوقلوی شهید است که سعی کرده چهره‌ای از این جوان عارف و مجاهد را به تصویر بکشد.
شهید فرشید فرشته‌صنیعی در خانواده‌ای مرفه در تهران رشد یافت و در دبیرستان البرز تحصیل کرد. با وقوع انقلاب اسلامی، او و برادرش به حوزه علمیه پیوستند و سپس به جبهه‌های جنگ تحمیلی اعزام شدند. شهید فرشته صنیعی در عملیات کربلای هشت به شهادت رسید.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

در برشی از کتاب «سایه ناتمام» می‌خوانیم:

چنــد دقیقــه بعــد از آن اتفــاق بــود کــه آقاجــون سررســید و یکراســت رفت توی اتاقش. دل توی دلمان نبود. نمیدانستیم ا گر آقاجون میفهمید شیشۀ قاب دیپلــم عزیــزش را شکســتهایم چــه میکــرد. بااینکه آقاجــون به قول مامان مرد بــیآزاری بــود و تــا آن روز صــدای بلنــدش را کمتر شــنیده بودیم، این یکی فرق می‌کرد. این را مامان هم فهمیده بود که آقاجون روی دیپلمش حساس است و نمی‌خواهد حتی یک گرد کوچک رویش بنشــیند، بــرای همین روزی دوبار دستمال به دست می‌رفت توی اتاقش و دورتادور آن قاب را گردگیری می‌کرد. بالای دیپلم آقاجون یک تاج بزرگ بود و پایین‌ترش وزارت آموزش‌وپرورش با خط خوش مصرعی شــعر و یک متن بلندبالا نوشته بود و پایان تحصیلات دبیرستان غلام‌علی فرشته صنیعی را گواهی کرده بود. عکس سه‌رخ آقاجون هم با آن کت و شلوار و موهای یک‌طرفه و اخمی که به ابرو انداخته بود، قاب را کامل کرده بود. آقاجون بین برادر و خواهرهایش از همه بیشتر درس خوانده بــود و هروقــت عمــو و عمه‌ها مهمانمان بودند، بچه‌هایشان قطار می‌شدند سمت اتاقش و من برایشان بلندبلند نوشته‌های دیپلم را می‌خواندم. همان موقع بود که می‌شد حسرت را توی چشم‌هایشان دید و آرزوی اینکه ای کاش بابای آن‌ها هم میرزا بــود و جای ما بودند. اتاق آقاجون همیشه بوی کاغذ می‌داد و همه‌مان می‌دانستیم چقدر کتاب‌هایش برایش عزیزند؛ سرمایه‌اش بودند و شک نداشتیم اگر بیشتر از شش تا پسرهایش آن‌ها را دوست نداشته باشد کمتر از آن هم نیست. مامان به ترتیب قد کتاب‌ها را کنار هم چیده بود و بعضی وقت‌ها هم از روی رنگ جدایشان می‌کرد و می‌گذاشت‌شان توی یک قفسه. اتاق آقاجون از همۀ سه اتاقی که دست ما بود بزرگ‌تر بود یا شاید هم چون مامان برعکس بقیۀ دیوارهای خانه، ِ که پر بود از عکس ورزشکاران روی جلد روزنامه و وسط مجله، چیزی جز همان مدرک دیپلم را به درودیوارش نچسبانده بود این‌طور به نظر می‌رسید. خدا خدا می‌کردیم آقاجون بو نبرد که با یک توپ کوچک ناغافل چه بلایی سر دیپلمش آورده‌ایم. تا مامان شیشه‌ها را جمع کند، می‌خواســتیم یکی از همان شیشــه‌برهای دوره‌گرد را که انگار امروز تخمشــان را ملخ خورده بود، از توی کوچه پیدا کنیم که فرزین بدو آمد خانه که چه نشسته‌اید؟ آقاجون آمد!

  • کتاب سایه ناتمام؛ به قلم زینب پاشاپور
توضیحات تکمیلی
نام کتاب:

سایه ناتمام

نام نویسنده:

زینب پاشاپور

موضوع:

دفاع مقدس/ زندگی‌نامه

سال انتشار:

1401

شابک:

978-622-7812-31-2

قطع:

رقعی

تعداد صفحات:

152

نوبت چاپ جاری:

دوم/ اسفند 1403

ناشر:

انتشارات 27 بعثت

نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “سایه ناتمام”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *