در برشی از کتاب «بچههای حمزه» (جلد اول) میخوانیم:
از طرف مسؤولین تیپ، مأموریت پشتیبانی از نیروهای تخریب و مهندسی در این عملیات به گردان سیف داده شد که تنها سه دسته نیرو داشت و قرار شد هرکدام از این دستهها در یک محور فعالیت کنند. کلیۀ نیروها به فرماندهی اسدالله پازوکی برای آموزش به منطقه ابوقریب منتقل شده و درکنار نیروهای تخریب قرار گرفتند. در واقع تأمین عناصر تخریب لشکر ۲۷ هنگام زدن معبر قبل از شروع عملیات به این گردان واگذار شد. مرتضی پازوکی با اشاره به آموزشهای ویژۀ نیروهای سیف چنین میگوید: «ما در منطقه تپههای علی گرهزد بودیم و شبها به راهپیمایی و روزها هم به صبحگاه و مراسم رزم میرفتیم. آموزشهایی در مورد چگونگی عبور ازکانالها به ما میدادند. چون کانال و سیمخاردار زده و موانع زیادی ایجاد کرده بودندکه ما چگونه باید از این موانع، آن هم در رمل رد شویم. کالکهای عملیاتی را میآوردند و نشان میدادند. حتی یک بار ویدئو آوردند و حاج همت از روی فیلم منطقه را برای گردانهای مختلف شرح میداد. ما از آنجا برای عملیات والفجر۱ اعزام شدیم.» محسن خسروی از دیگر نیروهای گردان سیف از مأموریت گردان میگوید: «در عملیات والفجر۱ در گردان سیف بودم که محافظ گردان تخریب شدیم و در تنگۀ ابوقریب در کنار گردان تخریب مستقر شدیم. مسؤول گردان تخریب جعفر جهروتیزاده بود. ما با گردان تخریب آموزش میدیدیم تا یکدیگر را بشناسیم که مبادا غریبهای وارد ستون شود. وظیفۀ ما این بود که وقتی تخریبچیها کار میکنند، ما تأمین آنها باشیم که اگر خواستند آنها را بزنند، تخریبچیها کار خودشان را انجام دهند و ما خط آتش درست کنیم که دشمن آنها را نزند. ما حدود ۲۰ روز آنجا بودیم تا اینکه عملیات شد. به یاد دارم که هیچ تماس و ارتباطی با خانواده نداشتیم؛ درحقیقت هیچکس از ما خبر نداشت.» محسن گودرزی هم از مأموریت نیروهای این گردان میگوید: «بعد از عملیات والفجر مقدماتی که از مرخصی آمدیم، اکثر دوستان تسویه کردند ولی من، حمید ادریسی و حیدر قیاسی بازگشتیم که ما را به جایی به نام تنگۀ ابوقریب بردند. تعداد ما در ابوقریب خیلی کم بود، ما باقیماندۀ گردان سیف بودیم و کمتر از یک گروهان میشدیم و شاید به اندازۀ خودمان، از بچههای تخریب هم به ما اضافه کرده بودند. در واقع میخواستند ما تأمین نیروهای تخریب باشیم. قرار بود کسی از جای گردان سیف مطلع نباشد. نه نامهای از ما بیاید و نه ما تلگراف بزنیم، در واقع جایمان مخفی بود و در این مدت آموزشهای زیادی دیدیم.»
- بچه های حمزه- جلد اول؛ مسعود ده نمکی
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.