در برشی از کتاب «بچههای حمزه- جلد دوم» میخوانیم:
پس از بازگشت از مهران، به مرخصی رفتیم. وقتی برگشتیم،گفتند قرار است محمود امینی فرمانده گردان شود و پازوکی به آموزش لشکر برود. قرار شد تودیع و معارفه در پشتبام ساختمان گردان حمزه انجام شود که دستواره برای جابهجایی فرمانده آمد. از اسدالله تشکر کردند و گفتند قرار است ایشان به آموزش لشکر برود و از این به بعد محمود امینی فرمانده گردان هستند که آنزمان نوروزبیگی و دهبزرگی هم به تهران و آموزش رفتند و پادگان شهید همت را در کرج تحویل گرفتند. جو گردان ابتدا خیلی سنگین و سخت بود. رفتن اسدالله برای ما سنگین بود. هرچند میدانستیم که توان او خیلی بیشتر از سطح گردان است. در لشکر فقط چند نفر را داشتیم که توانایی ادارۀ یک لشکر را داشتند، مثل اسدالله پازوکی. نگران این بودیم که با آمدن حاج محمود چه میشود، چون بچههایی خوب دور هم جمع شده بودیم. حاج محمود که آمد، یکی دو نفر دیگر هم با او آمدند. به هرحال گردان آرام، آرام سازماندهی شد.» محسن گودرزی، یکی دیگر از نیروهای گردان از انتخاب امینی و تغییر و تحولات میگوید:«وقتیکه نیروها از مرخصی برگشتند، اتفاق خیلی مهمی برای گردان حمزه افتاد و حاج محمود، مسؤول گردان حمزه شد. روز معرفی، من و ولیپور به آشپزخانه رفته بودیم. ولیپور یکی از همرزمان واقعی من بود و هر دوی ما هم آر پیجیزن بودیم. دوشکا خاموشکردن و تانکزدن در بدترین شرایط، خوراک او بود. به من گفت گودرزی بیا کارت دارم. رفتم و دیدم که دو کانکس گوشت برای آشپزخانۀ لشکر آمد. ولیپور قصاب بود. بهسرعت گوشتها را سلاخی و از استخوان جدا میکرد و اینطرف میانداخت و به من میگفت تو فقط خردشان کن، میخواستند گوشتها را چرخ کنند. کار ما طول کشید، وقتیکه آمدیم، دیدیم که همه از پشتبام و پلهها پایین میآیند. گفتیم چی شده؟ گفتند که حاج امینی مسؤول گردان شد. اتفاقا فردای آن روز حاج محمود من را دید و گفت گودرزی دیشب کجا بودی؟ گفتم با ولیپور رفتیم که گوشتها را خرد کنیم. اسدالله نامت را داده بود برای اینکه مسؤول دسته بشوی. گفتم فرقی نمیکند مسؤولیت در راه خدا هرجا باشد، خوب است. در آن مقطع بعد از مرخصی، رضا اسداللهی برنگشته بود و محسن گلستانی که معاون او بود، مسؤول دسته شده بود.
- کتاب بچههای حمزه؛ مسعود ده نمکی
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.