بزرگ شدن در آتش
110,000 تومان
رمان نوجوان
رمان «بزرگ شدن در آتش» اثر یوسف قوجق داستانی واقعگرایانه با نگاهی انسانی و عاطفی به دوران جنگ ایران و عراق است که از زاویه دید یک نوجوان روایت میشود. این رمان با نثری ساده، صمیمی و تأثیرگذار، تجربهی زیستهی نوجوانی به نام علیاکبر را روایت میکند که در بستر جنگ، از کودکی عبور کرده و قدم به دنیای پرمخاطره و پرفشار بزرگسالی میگذارد.
خلاصه رمان:
علیاکبر نوجوانی اهل جنوب کشور است که در کنار خانوادهاش زندگی سادهای دارد و به درس و مطالعه علاقهمند است. شبی در مرغداری خانوادگیشان، برای اولینبار صدای جنگ را میشنود؛ صداهایی که بهتدریج واقعیتر، نزدیکتر و سهمگینتر میشوند. موشکباران باعث ویرانی مرغداری میشود و این اتفاق تأثیر عمیقی بر علیاکبر میگذارد. (نابودی مرغها بهعنوان نمادی از بیگناهی، تصویر تلخی از ویرانی در ذهن علیاکبر بر جای میگذارد).
با شدت گرفتن خطر جنگ، خانواده مجبور به کوچ به تهران میشوند. علیاکبر در تهران در مدرسه جدیدی ثبتنام میکند اما دلش هنوز درگیر خاطرات گذشته و دردهای جنگ است. او در تهران با جوانی به نام یاسر آشنا میشود که از نیروهای سپاه، لشکر محمدرسولالله (ص) است و همین آشنایی، نگاه علیاکبر به جنگ و مسئولیت فردی را تغییر میدهد.
علیاکبر که حالا نوجوانی آگاهتر و مصممتر است، تصمیم میگیرد به جبهه برود و از کشورش دفاع کند. خانواده با این تصمیم در ابتدا مخالفت میکنند، اما در نهایت رضایت میدهند. علیاکبر وارد پایگاه بسیج میشود، آموزش نظامی میبیند و در دو عملیات بیتالمقدس و والفجر مقدمانتی حضور مییابد. در طول این این عملیاتها، با ترس، شجاعت، ازخودگذشتگی، شهادت دوستانش و امید به آینده آشنا میشود.
رمان در نهایت، با نگاهی واقعگرایانه پایان میپذیرد؛ جایی که علیاکبر پس از مأموریتی دشوار و پرتنش، به خانه بازمیگردد، اما دیگر همان نوجوان پیشین نیست. دفترچه یادداشتش به نماد ثبت تجربههای تلخ و رشادتهای خود و دوستانش تبدل شده و خود او حالا «در آتش بزرگ شده» است؛ آتشی که جسم و جانش را صیقل داده و او را از یک پسر ساده روستایی، به یک نوجوان مسئول، دلسوز و آیندهنگر تبدیل کرده است.
برشی از کتاب «بزرگ شدن در آتش» را میخوانیم:
مادرش داشت در حیاط، رخت پهن میکرد که آن صدا را شنید. با شنیدن صدا بیحرکت ماند. سپس با نگرانی به سمت اتاق دوید. صدای انفجار، نزدیکتر و ترسناکتر از همیشه بود. شیشههای خانه و دل کوچک علیاکبر هم لرزید. چشمانش را بست، اما نتوانست از تصور نور خیره کننده و صدای گوش خراش بمباران فرار کند. وقتی جرئت کرد چشمانش را باز کند، مادرش را دید که به پنجره خیره شده بود؛ لبش با دعایی که میخواند، میلرزید، اما چشمانش حکایت از ترسی بیپایان داشت. علیاکبر دستهای کوچک و لرزانش را دور خواهرش حلقه کرد و با خودش گفت:«اگه بمب بعدی به ما بخوره چی؟» شیشههای خانه به شدت لرزید و وحشتی عمیق در دل کوچک علیاکبر رخنه کرد. لرزش شیشهها درست شبیه ضربان سریع قلبش بود، انگار که هر دو در یک هماهنگی ترسناک با هم میتپیدند. علیاکبر با آن چشمان معصوم و موهای سیاهی که روی پیشانیاش ریخته بود، نگران و غمگین به نظر میرسید. او به دستان مادرش چسبیده بود و حاضر نبود حتی لحظهای از آن پناهگاه امن فاصله بگیرد. قلبش تندتر میتپید و با هر صدای انفجار، بیشتر خود را به مادرش میچسباند. مادر سعی میکرد آرامش کند، اما خودش هم مضطرب و نگران بود. نگاهش به دوردستهای پشت پنجره دوخته شده بود؛ جایی که دود سیاهی از آسمان بالا میرفت. سایهای از ترس در چهرهاش دیده می شد، چون میدانست این فقط آغاز دردهای بزرگتری است که جنگ بر سر خانوادهشان میآورد. همان موقع پدر به خانه آمد. خسته و غبارگرفته، با چهرهای که حکایت از تحمل سختیها داشت. پدر همیشه ستون محکم خانواده بود، اما آن روز چیزی در چشمانش شکسته بود، شاید غروری که زیر فشار مشکلات جنگ فروریخته بود.
- بزرگ شدن در آتش؛ یوسف قوجق
| نام کتاب: |
بزرگ شدن در آتش |
|---|---|
| موضوع: |
رمان نوجوان |
| نام نویسنده: |
یوسف قوجق |
| سال انتشار: |
1404 |
| شابک: |
978-622-4817-36-5 |
| قطع: |
پالتویی |
| تعداد صفحات: |
132 |
| نوبت چاپ جاری: |
اول/ بهار 1404 |
| ناشر: |
انتشارات 27 بعثت |

دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.