پوتینهای خونین
(خاطرات امیر سرتیپ آزاده، حسین یاسینی)
این کتاب به زندگی حسین یاسینی از دوران کودکی تا زمان بعد از جنگ است. مردی که در چهار سالگی سایه پدر را از دست میدهد و شیرزنی به نام مادر آنقدر او را حمایت میکند تا بتواند روی پای خود بایستد و به خوبی به این موضوع در کتاب اشاره شده است. حسین یاسینی در ارتش سوابق درخشانی دارد؛ چه قبل از جنگ و زمان جنگ و چه بعد از آن و نویسنده به این لحظات در کتاب پرداخته است. بیشتر از دو سال در اسارت نیروهای بعثی بوده و چون افسر ارتش جمهوری اسلامی ایران بوده، بدترین و سختترین شکنجهها را آنجا تحمل میکند؛ بیشتر صفحات کتاب حول محور اسارت و بعد از آن را بیان میکند. حسین یاسینی جزو معدود افرادی است که خوش خلقی، متانت، ادب، خوشبرخوردی و خوشزبانی را با هم دارد، که در جای جای کتاب، این صفتهای خوب، خود را نمایان میکنند. انسانی که بهخاطر ایثار و گذشتش در دفاع از وطن، شاید نظیرش را فقط در سالهای دفاع مقدس بتوان یافت.
راه خون
«راه خون»
(یادداشتهای روزانه سرلشکر پاسدار شهید غلامرضا صالحی) «راه خون» یادداشتهای روزانه سرلشکر پاسدار شهید غلامرضا صالحی است. غلامرضا صالحی متولد سال ۱۳۳۷ در نجفآباد اصفهان، قائممقام لشکر ۲۷ محمدرسولالله (ص) بود که در عملیات معروف «تنگه ابوغریب» که پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران و حمله دوباره عراق انجام شد، در یکحمله شبانه به دشمن یورش برد و به شهادت رسید. احمد دهقان میگوید دستنوشتههای شهید صالحی بدون اغراق از مهمترین دستنوشتههایی هستند که تاکنون راجع به جنگ نوشته شده و منتشر میشوند. صالحی خیلیزود ابتدا در غرب کشور و سپس در جنوب و شمال غرب، در بالاترین سطوح جنگ و تصمیمگیریها حضور پیدا کرد. اما اندیشهها و وقایع زندگیاش بهعنوان یکفرمانده گمنام تاثیرگذار، کمتر معرفی شدهاند. با اینوجود از او، انبوه یادداشت و دستنوشته به جا مانده که اندیشهها و روزگار او را تشریح و مشخص میکنند. تکجملههایی در اینیادداشتها وجود دارند که حاصل سالها تجربه جنگیدن و نبرد او هستند. در شبی که چند گروهان گردان عمار برای درگیری با عراقیها در تاریکی پیش میرفتند، صالحی خود را به نیروهای گروهان باهنر رساند که بنا بود به دشمن حمله کنند و اعلام کرد عراقیها روی جاده ابوقریب آمده و از رودخانه دویرج هم عبور کردهاند. و این، یعنی نیروهای عمار، چهارتاپنجکیلومتر بیشتر با دشمن فاصله ندارند. با حرکت ستون گروهان باهنر، صالحی قصد حرکت با نیروها را دارد که یزدی مانعش میشود. در نتیجه بنا میشود صالحی به سهراهی ابوقریب در کنار کوثری برگردد. یزدی و بیسیمچیهایش هم همراه با آخرین نفرات ستون به سمت دشمن حرکت میکنند. پس از درگیریها و فشار سنگین دشمن، یزدی برای هماهنگی و تماسهای بیشتر ناچار میشود مسافتی را بهسمت عقب برگردد که با رسیدن به تجمع تعدادی از نیروها خبر شهادت صالحی را میشنود؛ اینکه انفجار گلوله توپ تانک کنار خودروی تویوتایی که صالحی و چندسرنشین دیگر در آن بودهاند، باعث شهادتش شده است. ایناتفاق سهشنبه ۲۱ تیر ۱۳۶۷ رخ داد. کتاب «راه خون»، بهجز «پیشگفتار»، «مقدمه»، «اسناد و عکسها» و «نمایه»، خاطرات شهید صالحی را در ۹ فصل شامل میشود که بهترتیب سالهای نگارش و ثبتوضبط خاطرات تدوین شدهاند. اینفصول به اینترتیباند: سال ۱۳۵۸، سال ۱۳۵۹، سال ۱۳۶۱، سال ۱۳۶۲، سال ۱۳۶۳، سال ۱۳۶۴، سال ۱۳۶۵، سال ۱۳۶۶ و سال ۱۳۶۷. احمد دهقان در مقدمه، علاوه بر توضیح چگونگی تهیه و تدوین کتاب، زندگی و زمانه شهید صالحی را نیز پیش روی مخاطب قرار داده است.نقطۀ تسلیم
(خاطرات شفاهی فرمانده بسیجی محمود امینی از انقلاب اسلامی تا پایان دفاع مقدس)
این کتاب زندگینامۀ یکی از فرماندهان لشکر 27 محمد رسول الله (ص) است که از ابتدا تا انتهای جنگ حضوری مستمر داشته است و در اکثر عملیاتهای مهم نقش فعالی ایفا کرده است. محمود امینی زاده در یکی از کوره روستاهای اصفهان به دنیا آمده و در تهران قد کشید و در همان دوران شاهنشاهی دوران سربازی را میگذارند. در ماههای ملتهب سال 57 به فعالیتهای انقلابی علاقهمند میشود. با آغاز جنگ تحمیلی داوطلب حضور در عرصه نبرد میشود و به همراه نیروهای ارتشی راهی جنوب میگردد. با تشکیل تیپ محمد رسول الله (ص) به دعوت شهید دستواره به این یگان تازه تاسیس میپیوندد و از یاران حاج احمد متوسلیان میشود. او تا پایان جنگ فرماندهی گردان خندق، مسلم، کمیل و حمزه را برعهده داشت و در برههای نیز فرمانده تیپ محوری بود. در طول این مدت او شش مرتبه مجروح میگردد و چندین بار در بیمارستان بستری می گردد اما با اندکی بهبود جسمی دوباره خود را به جبههها میرساند. او خاطرات بسیاری از فرماندهان جنگ، فرآیند طرح ریزی برای عملیات و رشادت رزمندگان و فرماندهان در صحنه نبرد دارد که در این اثر به شکل کامل و مبسوطی آنها را روایت کرده و حسین بهزاد نیز با حفظ امانت این خاطرات را در پانصد و چهل صفحه مکتوب کرده است.
عروج از شاخۀ زیتون
این کتاب مجموعه روایتهایی از زندگی احمد متوسلیان است. سیویک راوی (در سیوسه فصل) در این کتاب به بیان خاطراتی از مقاطع گوناگون زندگی این فرمانده برجستۀ دفاع مقدس پرداختهاند؛ روایتهایی دربارۀ زندگی شخصی ازجمله خانه، مدرسه، محله و فعالیت در کارگاه شیرینیپزی پدرش، و بعد، دوران دانشجویی، مبارزات انقلابی و سوابق زندانی پیش از پیروزی انقلاب، حضور در ناآرامیهای غرب کشور(مهاباد، بانه، سقز و پاوه)، آزادسازی مریوان، فرماندهی سپاه مریوان، عملیات محمدرسولالله(ص)، تشکیل تیپ27محمدرسولالله(ص)، عملیات فتحالمبین، عملیات الی بیتالمقدس، حضور در جبهۀ سوریه علیه رژیم صهیونیستی و ماجرای اسارت. شاید همین بازۀ زمانی بیستونه ساله (تولد:15فروردین1332 تا اسارت: 14تیر1361) و روایت تقریباً جامعِ زندگی او مهمترین انگیزۀ من برای بهسامانرساندن این روایتها بود؛ چیزی که میتواند فصل تمایز این اثر با تمام کتابهایی باشد که تاکنون دربارۀ احمد متوسلیان نوشته شده است.
من زینب تو هستم
«من زینب تو هستم» ترسیم گرِ وفاداری و عشق خواهرانه است. زندگی خواهرشهیدی (عالیه نامدار) را طی هشت سال جنگ تحمیلی نشان میدهد، خواهری که در حق برادر بزرگتر از خودش مادری میکرد . با مفقودی دو برادرش در یک شب آسیبهای عاطفی زیادی دید. به روال زندگی برنگشت. سالهای سال رنج پرگنجی را متحمل شد که وسعتش داد.در کتاب من زینب تو هستم نام و یاد شهیدی جاری و ساری است که یکی از حُرهای دفاع مقدس است. شهید سعید نامدار قبل از تحول روحی، بسیار به روز بوده و حتی از ظاهر و مدل موهای خاص استفاده میکرده و همیشه در حال مسافرت و سرگرم تفریح بوده اما بعدا دچار تحول روحی شدیدی می شود که زندگی اش را تحت تاثیر قرار می دهد. نویسنده با دیدن وفا و صبر خواهرشهید و اتفاقات خاصی که برای او رقم خورده است، همچنین مغفول ماندن زینب های زمان در ادبیات پایداری که حقیقتا حلقه مفقوده هنر پایداری و مقاومت است، به این راه قدم گذاشته است.کتاب از دوران کودکی عالیه نامدار روایت شده و به لایه های پنهان زندگی مردم مذهبی و سنتی دوران طاغوت و محرومیتهای آنان پرداخته است. مخاطب در همراهی با کتاب به سیر تطور و تحول شهید سعید نامدار از یک فرد عادی حتی غیرمذهبی جامعه به شخصیت انقلابی و مجاهد خواهد رسید. همچنین از نحوه اعزام به جبهه های نبرد حق علیه باطل در جنوب کشور، سوریه و لبنان و غرب کشور، ماجرای مفقودی دو برادر در یک شب و یک عملیات، مرارتهای مادر، خواهر و خانواده شهید و پشت صحنه زندگی این خانواده، همچنین رویاهای صادقه خواهرشهید که به حقیقت پیوستند و کرامات خاصه و عجیب این شهید عزیز در حق نویسنده و دوستانش آشنا خواهد شد.این کتاب مردم را با صبر و ایستادگی خانواده شهدا آشنا میکند.