واکنش سوسن رادمان به تجاوز اسرائیل

واکنش اهالی فرهنگ به تجاوز اسرائیل
ایران؛ سرزمین نجیب زادگان شجاع
سوسن رادمان
نویسنده
🔸 یار مهربان و مونس بچگی تاکنون من، شاهنامه، از سحرگاه ۲۳ خرداد تا همین امروز، شمشیر برندهای شده که با آن «نقاب از چهرهی ترس آفرین مرگ خواهم کند». برای خودم، فرزندم، خانواده ام و هرکس که در کنارم باشد…
🔹 آن صبح جمعه گفتند جنگ شده
آینده؟ نامعلوم است.
امید؟ جایش را به بهت داده
اندوه؟ روان زندگی را تار کرده
🔸 در ذهن هایمان مرگ، با نقابی سهمگین بر چهره، به هر گام هراس افکن، ما را با دیدهی خونبار میپایید و حیرت زده زیر لب خطاب به صهیون می گفتیم «ندانی که ایران جهان من است؟»
🔹 تا اینکه در چشمم، بزرگمهر دوران پابه میدان گذاشت. یادمان آورد ایران، سرزمین نجیب زادگان شجاع است و فرمان داد :
«همـه روی یکسر بجنگ آوریــم
جــهان بر بـداندیـش تنـگ آوریم
اگر سربه سر تن به کشتن دهیم
به از آن که میهن به دشمن دهیم»
🔸 شهر و کشورم همه یکپارچه پراز پهلوانان شد
آرش کمانگیر این بار پشت پدافندهوایی نشسته بود، گردآفرید در تلویزیون رجز می خواند،
سیاوشها به مصاف آتش موشکها میرفتند،
کاوهی آهنگر در میدان با پرچم سه رنگ، مردم را به قیام علیه ضحاک شش پر فرا می خواند.
🔹 همه جا پر شد از بهرام و سام نریمان و گیو و گودرز بیژن و و سورنا و آریو برزن و نوذر …
بزرگمهر جانمان را با توشهی امید، با خوشهی خورشید سر ریز کرد. یادمان آورد ما ایرانی ها مرد کارزار و رجز خواندن بوده ایم، حالا دشمن ما را به نبرد خوانده؟
چه باک!
«گوارا باد آن جامه که اندر رزم پوشندش
مبارک باد آن باده که اندر فتح نوشندش! »
🔸 شیطان با دو سربازش، ترس و ناامیدی به سراغمان آمده؟
هیهات!
«که تن بی عیب و جان پاک است
نه ترسی در سرم، نه در دلم باک است»
🔹 اما میان این شور و حماسهای که در رگهای کشورم جاری کرد، قلب تپندهای را نشان مان داد
دل و پشت گردان ایران
به چنگال و نیروی شیران
رستم تهمتن ایران
یک نام است …
که همه چیز از آن شروع شده:
سایهی علیابن ابی طالب و فرزندانش
🔸 با خودم میگویم :
حالا که قرار است ایران بار شرافت تاریخ را به دوش بکشد و علیه تمام ظلم قیام کند. تمام نجابت و شجاعتی که در طی قرون در خون ایرانیان به ودیعه بوده، باید با پنجهی خورشید قدر قدرتی به نام علی و اولاد علی، هزاران نیزهی زرین به آسمان دنیا بپاشد تا تاریکی مغلوب شود
چه مبارک پیوندی و چه فرخنده امیختنی! و چه کسی است که نخواهد در سایهی این زیبایی زندگی کند و جهانش را با این حماسه به پایان نرساند؟
🔹 من خوشبخت و راضی و خوشحالم
اگر تقدیرم زندگی در این زمانه است. میخواهم زنده بمانم. میخواهم در این نبرد باشم. در نبردی که قرار است نام علی خیبرشکن توسط ایرانیان در گیتی پخش شود.
🔸 بجنگم با هرچیزی که در توانم است تا گوشهای از کار را بگیرم تا اولاد علی پیروز میدان باشد. من می خواهم زنده بمانم تا تحقق این وعده را ببینم، حتی اگر تقدیر غیر از این بود، فرو رفتن به کام این مرگ شیرین است. همان بایستهی آزادگی این است!
و من ایرانی ام، از سرزمین آزادگان شریف و نجیب زادگان شجاع!