در برشی از کتاب «صبح روز نهم» میخوانیم:
ده روز نبــرد ســخت و نفسگیــر ، واقعا نیروهــای لشــکر 27 و لشــکر احتیــاط ابــوذر را خســته کــرده بــود. دشمن هم دســتبردار نبــود و میخواســت به هر نحــوی هســت، جزیــرۀ مجنــون را پــس بگیــرد. امــام خمینی فرمــان داده بود: «جزایر باید حفظ شــوند.» اما یگانها نیاز به بازســازی و ســازماندهی مجدد داشــتند. محمد ابراهیم همت از منطقــۀ جنگــی به پــادگان دوکوهه رفت تا بر امر ســازماندهی مجدد گردانها نظارت داشــته باشــد. گردانهایی که کمبود نیروهایشان را از لشکر ابوذر گرفتند و مجددا سازماندهی شدند. در شامگاه روز دوازدهم اسفند 1362 پس از اقامۀ نماز جماعت مغرب و عشاء نیروهای سازماندهی شدۀ گردانها، در ضلع جنوبی میدان صبحگاه، بهانتظار روی زمیــن نشســتند تــا بــه صحبتهــای فرمانده لشکرشــان گــوش فرا دهند. همت که نبرد سخت ده روزۀ خیبر ، حسابی پیرش کرده بود، در این سخنرانی ابتــدا شــرح کاملــی از ایــن عملیــات را بــرای حضار تشــریح کرد و ســپس در فراز پایانی صحبتهایش خطاب به نیروهای حاضر در میدان صبحگاه گفت: «… برادرهای عزیز ؛ همانطور که گفتیم؛ جنگ حکم سکۀ چندرو را دارد. شــــما میروید و منطقۀ گســــتردهای را میگیرید. بعد که دشــــمن حملــــۀ وســــیعی به آن مناطق میکنــــد، بچهها طاقت نمیآورند و همۀ آن مناطقی را که گرفته بودید، از دســــت میدهید. لذا؛ حداقل شــــما که در میدان جنگ هســــتید، نبایســــتی دیدگاه کسانی را داشته باشید که اصلا ازجنگ ســــر در نمیآورند و خیال میکنند چون امام گفتهاند جنگ در رأس امور اســــت، پس لابد قضیه به این شــــکل است که همه یکــــی یک عدد چوب دســــتی روی کولشــــان میگذارنـد و میروند به ســــمت کربلا. این قبیل افراد بیخبر از ماهیت جنگ، میپرســــند: مگر کربلا خــــون میخواهد؟ بله بســــیجیها؛ کربلا خــــون میخواهد. کربلا خــــون میخواهد، کربلا خون میخواهـد. راه کربلا، وجببه وجباش پوشیده از سیمهای خاردار است. مگر به این سادگیهاست؟ این قدر باید خون بدهیم که مگو و مپرس. در احادیث آمده اســــت که این آب رود دجله؛ خونآلود خواهد شــــد؛ از خون شــــهدا!
- کتاب صبح روز نهم؛ گلعلی بابایی
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.