مهتاب خیّن

600,000 تومان

روایت شفاهی سردار شهید حاج‌حسین همدانی از انقلاب، کردستان، دفاع مقدس

کتاب «مهتاب خَیِّن»؛ به روایت زندگی پرفراز و نشیب یکی از فرماندهان پرافتخار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سردار شهید حاج حسین همدانی، می‌پردازد. این اثر، خاطرات شفاهی و تدوین‌شدۀ حاج حسین همدانی است که مسیر او را از روزهای مبارزه علیه رژیم پهلوی در سال‌های انقلاب، حضور تأثیرگذارش در غائله کردستان، و فرماندهی عملیات‌های بزرگی همچون والفجر ۸، کربلای ۵ و بیت‌المقدس تا روزهای به‌یادماندنی دوران دفاع مقدس دنبال می‌کند. کتاب با بهره‌گیری از مستندات تاریخی، روایت دقیق و جذابی از زندگی این فرمانده متعهد و شجاع ارائه می‌دهد. کتاب «مهتاب خین» در بیست فصل تدوین شده است و سبک نگارش آن برگرفته از قالب تاریخ شفاهی است. این اثر مبتنی بر مصاحبه‌های مفصل و دقیق با سردار حاج حسین همدانی نوشته شده است و در قالب پرسش و پاسخ، خاطرات او از دوران مختلف زندگی و مبارزاتش به صورت مستند و دقیق بیان شده‌اند. اثری که مخاطب با آن روبرو است، از همان ابتدا به سبک و سیاقی جذاب و روان طراحی شده است. حسین بهزاد، نویسنده، در این کتاب تلاش کرده تا با هنر مصاحبه‌گری و تدوین تاریخ شفاهی، مجموعه‌ای دلنشین و خوش‌خوان تهیه کند. کتاب «مهتاب خین» به دلیل جایگاه ارزنده و محتوای غنی، علاوه بر عرضه در ایران، به زبان عربی نیز ترجمه شده است.

از جمله آثار حسین بهزاد، نویسندۀ کتاب «مهتاب خیّن» می‌توان به: «نقطه تسلیم»، «ستاره‌های سوخته»، «به روایت همت» «همپای صاعقه» و «ضربت متقابل» اشاره کرد.

توضیحات

در برشی از کتاب «مهتاب خَیِّن» می‌خوانیم:

در یکی از عکس‌های به جا مانده از آن ستون‌کشی، رزمنده‌ای را می‌بینیم که آرم تیپ 27 را پشت پیراهنش کلیشه کرده و وسط جاده، دارد با استفاده از بلندگوی دستی، رو به رانندگان ستون نفر برها، صحبت می‌کند. یعنی خود شما بلندگو دستی نداشتید؟
_ما به بچه‌های راهنمای خودمان تعدادی از این بلندگو دستی‌های ساخت شرکت ژاپنی توشیبا را داده بودیم که در آن شلوغ بازار پرسروصدای ناشی از غرش مداوم موتور کامیون‌ها، بتوانند صدایشان را به گوش راننده‌ها برسانند. ولی خود من بلندگو دستی نداشتم. تمام هم و غم بنده این بود که کار این نقل و انقالات، پیش از تاریک شدن هوا به آخر برسد. اگر هوا تاریک می‌شد و کامیون‌های عقب افتاده را به وقت، به زنجیرۀ ستون خودرویی گردان‌ها نمی‌رساندیم، قطعا به دردسر می‎خوردیم و این کامیون‌ها در ظلمات شبانه و در وضعیتی که به جهت رعایت اصل حفاظت تردد و سلامت نیروها، ملزم بودند چراغ خاموش حرکت کنند، در آن بیابان خدا سرگردان می‌شدند. نکتۀ بسیار عجیبی که با تاریک شدن هوا شاهد وقوع آن بودیم، ناشی از تراکم انبوه نفر برها در پشت خط ما بود. ستون نفر برها وقتی از سه راهی منتهی به محورها جلو می‌آمدند و پشت خط، نیروها را پیاده می‌کردند، همان‌جا متوقف می‌شدند. برگشتن آن‌ها به عقب هم، به خاطر مسدود بودن پشت سرشان، امکان‌پذیر نبود. این شد که در پایان روند نقل و انقالات، دیدیم حجم انبوهی نفربر و کامیون، پشت خط ما دپو شده. تراکم خودرویی به حدی انبوه شد که هربار مجموعۀ جدیدی از راه می‌رسید، به محض توقف ماشین‌ها، می‌رفتیم به یکی دو نفر از بچه‌هایی که داشتند پیاده می‌شدند، می‌گفتیم شما سریع بروید به انتهای ستون، به رانندۀ آخرین کامیون بگوئید همان‌جا بچه‌ها را پیاده کند، بعد دور بزند و از منطقه خارج شود. جادۀ شنی، عرض کمی داشت و بارندگی شدید قبلی، وضعیت زمین را بدتر کرده بود. کافی بود حین دور زدن، راننده کمی بی‌دقتی به خرج بدهد، نتیجه این‌که می‌لغزید به نقاط باتلاقی و تا شاسی توی گل فرو می‌رفت. آن شب والذاریاتی داشتیم. کامیون‌ها موقع دور زدن روی عرض باریک جادۀ شنی، به همدیگر برخورد می‌کردند، بعضی سر می‌خوردند و می‌رفتند توی گل و لای انبوه حاشیه جاده گیر می‌کردند. داشتیم سرسام می‌گرفتیم به خدا، حالا این وسط، آنچه که به حیرت ما دامن می‌زد، عدم واکنش توپخانه‌ای، یا حداقل خمپاره‌ای دشمن روی خط ما بود.

  • کتاب «مهتاب خیّن»؛ حسین بهزاد
توضیحات تکمیلی
نام کتاب:

مهتاب خیّن

موضوع:

دفاع مقدس/ زندگی‌نامه

نام نویسنده:

حسین بهزاد

سال انتشار:

1392

شابک:

978-600-9404-36-0

قطع:

وزیری

تعداد صفحات:

1087

نوبت چاپ جاری:

سیزدهم/ پاییز 1402

ناشر:

انتشارات 27 بعثت

نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “مهتاب خیّن”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *