توضیحات
در بخشی از کتاب داستان جذابِ «نگهبان» میخوانیم:
روی سکو لباسها و کلاه آهنی و پوتینهای جلال به چشم میخورد. سعید پرسید: «جلال کو؟» و بعد توی آب را نگاه کرد. چیزی از میان آب گلآلود هور معلوم نبود. سعید در حالی که کلاهش را در میآورد گفت: «توی آب پریده بچه کله شق.» چند رزمنده توی آب پریدند. عمق هور زیاد نبود اما شدت جریان آب و سردی آن کار را مشکل میکرد. سعید چند بار زیر آب رفت و سعی کرد جلال را پیدا کند. زمان به سرعت میگذشت. هربار که کسی روی آب میآمد از بقیه میپرسید: «پیدا نشد؟» و بقیه با دلواپسی جواب می دادند: «نه … باز هم بگردید. زود باشید، خفه نشه.»
چند نفر داشتند آماده میشدند به کمک بقیه بروند که دستی از آن سوتر با یک تفنگ خیس روی آب آمد.
توضیحات تکمیلی
نام کتاب: |
نگهبان |
---|---|
نام نویسنده: |
محمدعلی سپهر |
تصویرگر: |
محمدعلی سپهر |
موضوع: |
دفاع مقدس/ کودک |
سال انتشار: |
تابستان 1398 |
شابک: |
978-600-7472-84-2 |
قطع: |
خشتی |
تعداد صفحات: |
12 |
نوبت چاپ جاری |
اول |
نظرات (0)
اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “نگهبان” لغو پاسخ
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.