در حال نمایش 4 نتیجه

نمایش 9 24 36

من مرد این خانه ام

130,000 تومان
گزیدۀ متن: دو مرد چند بار صدایم کردند: «خواهر… خواهر.» رشتۀ افکارم بریده شد. کم‌کم صدایشان را می‌شنیدم. «حالتون خوبه؟

مثل هاجر

75,000 تومان
نام کتاب: مثل هاجر خاطرات فاطمه سادات علیزاده ثابتی همسر شهیدان رضا و مهران عزیزانی معرفی کتاب: دومین کتاب از مجموعه همسرانه نشر 27 بعثت به خاطرات فاطمه س ادات علیزاده ثابتی همسر شهیدان رضا و مهران عزیزانی به قلم مونس عبدی‌زاده می‌پردازد. برشی از کتاب «مثل هاجر»: وقتی پایم را داخل خانه گذاشتم، هوای خانه بر دلم سنگینی می‌کرد. همه‌چیز به‌هم‌ریخته بود. هنوز بعضی از افراد فامیل برای سرسلامتی به خانه آقا رضا می‌آمدند. آن‌ها رعایت حالم را می‌کردند. هر وقت در جمع آن‌ها بودم، بغضشان را قورت می‌دادند. از طرف دیگر، سرفه محمدرضا برای یک لحظه قطع نمی‌شد. او علی‌رغم توصیه‌های پزشک بیمارستان، هنگام ملاقات، دچار سرماخوردگی شده ‌بود. بعضی وقت‌ها نیمه‌های شب به بیمارستان می‌رفتیم؛ اما فایده‌ای نداشت. دکترها فقط شربت سرفه و آنتی‌بیوتیک می‌دادند. مادرشوهرم با دیدن سینی داروی محمدرضا ناراحت می‌شد. می‌گفت: «خدایا، این بچه کوچیک چقدر باید این همه دارو بخوره؟» بعد از چند روز با نذرونیاز او، حال محمدرضا بهتر شد.

اشک را مهلت ندادیم

55,000 تومان
نام کتاب: اشک را مهلت ندادیم خاطرات زهرا یوسفیان همسر شهید ابوالفضل محمدی معرفی کتاب: اولین کتاب از مجموعه همسرانه نشر 27 بعثت که به خاطرات زهرا یوسفیان همسر شهید ابوالفضل محمدی به قلم سمیه جمالی پرداخته است. مرور زندگانی شهید محمدی، پیش از این در کتاب «با تو باران میشوم» به شکل رسمی تر و باز هم براساس خاطرات همسرشان رخ داده است اما اینبار زندگی کوتاه اما شیرین آنان با قلمی روان و لطیف نگاشته می‌شود و تمرکز بیشتری بر خاطرات همسر ایشان دارد؛ این کتاب علاوه بر معرفی ویژگی‌های منحصربه‌فرد شهید، از یک سبک زندگی در روزهای جنگ می‌نویسد که شاید این روزها تحمل آن برای کمتر کسی ممکن باشد. برشی از کتاب «اشک را مهلت ندادیم»: سخت است هی آلبوم عکس زیرورو کنی، به امید اینکه شاید یکی از این تکه پاره‌ها عزیز تو باشد. یکی از این استخوان‌های بیرونزده، گونه‌ای باشد که ریشش را نوازش کرده‌ای! یکی از این پیشانی‌های متلاشی، جایی باشد که بارها نوک پا، قد کشیده‌ای تا ببوسی. یکی از این عضلات به هم پیچیده دستی باشد که اولین بار توی تاکسی حلقه شده دور گردنت!